گروه: سایر / گزارش
تاریخ : 1403/02/12 12:16
شناسه : 407995

زهره نعلبندی

شاخه سبز- خاطرات بسیاری از دوران مدرسه و ارتباط با معلمین در ‏اذهان یکایک ما نقش بسته است؛ خاطرات و کلام‌های ارزشمند و ‏گوهرباری از معلمان که برخی از آنان مسیر زندگی ما را تغییر و ما را ‏به سوی انسانیت سوق داده است.‏
به گزارش خبرنگار شاخه سبز، روز معلم برای همه ما روز نام ‏آشنایی است؛ روزی که از همان کودکی در ذهنمان ثبت و ضبط شد؛ ‏روزی که با تمام ذوق و شوق کودکانه برای قدردانی از معلمی که ‏یکسال تحصیلی بار تحصیل ما را به دوش کشیده بود و با تمام وجود ‏اوقاتش را صرف آموختن ما کرده بود، آماده می‌شدیم. ‏
با تمام ذوق و شوقی که داشتیم کلاس را تزئین می کردیم و ورود معلم ‏به کلاس برابر می‌شد با شکسته شدن تخم مرغ‌های شادی و جیغ و ‏هیاهو و گاهی حتی شعرخوانی همگانی بچه‌ها و بعد هم بهانه تراشی ‏برای تعطیلی درس و کلاس به بهانه استراحت معلم در یک روزی از ‏سال که به نامش است. ‏
البته در پس این روز غمی نیز در وجودمان ریشه می‌دواند و بغضی ‏نیز گلویمان را می‌فشرد؛ چراکه از چنین روزی به بعد باید خود را ‏برای خداحافظی با معلمی که ماه‌ها با او وقت گذرانده بودیم آماده ‏می‌ساختیم و در حقیقت شمارش معکوس روزهای پایان سال تحصیلی ‏نیز شروع می‌شد.‏
برای روز معلم با ذوق تمام از چندین روز قبل به همراه والدین تمام ‏بازار را زیر و رو می‌کردیم تا هدیه‌ای بیابیم که در شان او باشد و در ‏نهایت با این جمله معروف معلم که بدون هیچ چشم داشتی می‌گفت: ‏‏"هیچ چیز جز درس خواندن و موفقیت ما نمی‌تواند خوشحالش کند ‏مواجه می‌شدیم."‏
آری واقعا چه چیزی می‌تواند برای یک معلم لذت بخش تر از این باشد ‏که دانش آموزش را در سال‌های آتی بر فراز قله موفقیت نظاره گر ‏باشد.‏
کسیکه بی منت شغل شریف و دشوار معلمی را برگزید و از همان ابتدا ‏بزرگترین رویایی که در ذهن خود پرورش داد، تربیت شاگردانی به نام ‏و موفق برای جامعه بوده است.‏
شاید فهم این مطلب در سال‌های کودکی و نوجوانی چندان برایمان ‏ممکن نبود و تصورمان این بود معلم نیز همچون ما با کوچکترین ‏هدیه و برپایی جشن، شاد می‌شود اما در حقیقت تنها این موفقیت ما ‏بود که می‌توانست او را شاد کند و لذا بهترین هدیه‌ای که می‌توانستیم ‏به او تقدیم کنیم چیزی نبود که اکنون بتوانیم در بازارهای شهر بیابیم و ‏باید سال‌ها برای آن صبر و تلاش می‌کردیم تا با موفقیت خود به او ‏ثابت کنیم که قدردان زحماتش بوده‌ایم.‏
اکنون می‌خواهیم در شهر قدم بزنیم و از شهروندان بخواهیم خاطره‌ای ‏از معلمی که با حرف‌ها و یا رفتارش توانسته روی زندگی آنان ‏کوچکترین تاثیری بگذارد بیان کنند.‏
بانویی بعد از کلی فکر کردن در پاسخ به ما می‌گوید: به یاد دارم ‏معلمی داشتیم که همیشه خطاب به ما می‌گفت هیچ لذتی در دنیا بالاتر ‏از لذت مادری کردن نیست و به مادر بودنش بسیار افتخار می‌کرد. من ‏با وجود سن کمی که داشتم وقتی می‌دیدم معلمم با این شور و ذوق از ‏مادری می‌گوید دلم می خواست این حس را تجربه کنم در آن سال‌ها با ‏مادری کردن برای عروسک‌هایم سعی داشتم این حس را پیدا و درک ‏کنم و به خیال کودکی‌ام فکر می‌کردم که این حس را درک کرده‌ام، اما ‏اکنون که این حس را امسال برای اولین بار تجربه کردم متوجه شدم ‏که چقدر حس شیرین و کمیابی است و فکر می‌کنم جزو حس‌هایی است ‏که لذتش با هیچ چیز برابری نمی‌کند و البته دشواری‌هایی هم دارد که ‏تحملش به لذتی که دارد می‌ارزد و واقعا اکنون متوجه می‌شوم که مادر ‏شدن چقدر برای آدم افتخارآفرین است.‏
یکی دیگر از دختران شهر که اکنون دانشجوی کارشناسی ارشد رشته ‏حقوق جزا است، نیز بیان می‌دارد: در یکی از امتحانات کلاسی نمره ‏‏20 گرفتم اما وقتی برگه امتحانی خود را چک کردم به یاد آوردم که ‏پاسخ یکی از سوال‌هایم را اشتباه زده بودم و معلم در تصحیح برگه ‏متوجه این موضوع نشده بود با وجود اینکه کسب نمره 20 کلاس ‏برایم بسیار شیرین بود وجدانم نپذیرفت و به سر میز معلم رفتم و گفتم ‏که این سوال را اشتباه پاسخ داده‌ام. معلم درحالیکه از اینکار من ‏متعجب شده بود نگاهی به صورتم انداخت و گفت بخاطر این صداقتت ‏ارفاق می‌کنم و نمره‌ات را تغییر نمی‌دهم این صداقتت بسیار برایم ‏ارزشمند است. دخترم همیشه سعی کن این صفت را در خودت حفظ ‏کنی حتی اگر جایی مثل اکنون صداقتت به ضررت بود و بعد از بچه‌ها ‏خواست که مرا بخاطر اینکار تشویق کنند. هنوز بعد از گذشت این همه ‏سال صدای تشویق بچه‌ها آن هم در زمانی که مدام منتظر تایید و ‏تشویق دیگران هستی در گوشم است و جملات معلمم هربار که بین ‏دوراهی دروغ گفتن و نگفتن قرار می‌گیرم در گوشم می‌پیچد و خیلی از ‏مواقع همان جملات و همان تشویق معلم مرا از دروغ گفتن بازمی‌دارد ‏و جرات و جسارت راستگویی به من می‌دهد.‏
خانم خلفی که اکنون خود نیز به شغل شریف معلمی مشغول است، ‏می‌گوید: از مهمترین معلمی که تاثیر گرفتم معلم دین و زندگی ‏دبیرستانم بود که به ما آموخت هرکار و هر قدمی که برمی‌داریم بخاطر ‏خدا باشد و حتی انجام کارهای روزمره خودمان را نیز می‌گفت بخاطر ‏خدا انجام دهید تا اجر کارتان چند برابر شود از خانه که خارج می‌شوید ‏نیت کنید تمام گام‌هایتان برای علم آموزی بخاطر خدا باشد. موهایتان را ‏که شانه می‌زنید بخاطرعمل به دستور خداوند برای آراستگی باشد، ‏اینگونه حتی برای کارهای مباح هم اجری نصیبتان می‌شود چون به ‏نیت خداوند انجام شده است از همان موقع من برای تک تک کارهایم ‏همین نیت را دارم و تمام دشواری‌های زندگی‌ام را بخاطر خداوند تحمل ‏می‌ًکنم چون می‌دانم اجرش برایم محفوظ است و این بهترین درسی ‏است که از معلمم گرفتم. ‏
خانم ملایی از دیگر بانوان شهر است که در پاسخ به سوال ما ‏خاطره‌ای را به یاد می‌آورد و با لبخند بیان می‌دارد: به یاد دارم کلاس ‏ریاضی ما در زنگ آخر، همیشه با صدای پخش اذان همراه می‌شد و ‏دبیر ریاضی دوران دبیرستانم هربار که در حال درس دادن بود به ‏محض اینکه وقت اذان می‌شد و صدای آن شنیده می‌شد، برای لحظاتی ‏درس دادن را متوقف می‌کرد و زیر لب شروع می‌کرد به صلوات ‏فرستادن. یکبار از او علت اینکارش را جویا شدیم و او در پاسخ ‏گفت:"  صدای اذان یعنی صدای دعوت خداوند از بندگانش لذا در چنین ‏لحظه ملکوتی باید از همه کارهای دنیایی دست کشید و به این ندای ‏شیرین خالق لبیک گفت حتی اگر شرایط اقامه نماز اول وقت نداریم ‏حداقل با چند ذکر و صلوات این ندا را پاسخ دهیم تا شرایط خواندن ‏نماز برایمان فراهم شود." هیچ وقت تصور نمی‌کردم چنین درس ‏ارزشمندی را از معلم ریاضی بگیرم.‏
در پایان باید گفت خوشا به حال تمامی معلمانی که به دانش آموزان ‏خود درس زندگی آموختند و نکته‌ای ارزشمند را در ذهن شاگردان خود ‏برای همیشه ثبت کردند و گامی هرچند کوچک در اصلاح رفتار افراد و ‏به تبع آن جامعه برداشتند، چنین معلمانی هرگز در اذهان شاگردان خود ‏فراموش نمی‌شوند.‏
حسن ختام ما باشد این بیت زیبای شاعر که می‌فرماید:‏
‏"درس معلم ار بود زمزمه محبتی/ جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای ‏را"‏

پاسخی بگذارید