گروه: سایر / یادداشت
تاریخ : 1404/09/27 12:35
شناسه : 412251
هدی سادات چاوشی

روزی در یکی از مراودات علمی شنیدم که بستگان نخبه و جوان و به نسبت با استعداد ما به این سبب به کشورهایی در آنسوی جهان مهاجرت می‌کنند که امکانات رفاهی پایه‌ای مانند مسکن، خودرو و حقوق مکفی به آنان اعطا می‌شود. آنان از اینکه در جامعه به فوتبالیست‌ها و سلبریتی‌ها و بازیگران بیش از پژوهشگران توجه می‌شود و از آنان به عنوان قهرمانان یاد می‌شود دلخور بودند و می‌خواستند تا حداقل در آسایه رفاهیات مادی، این دو سه روز عمر خود و فرزندان خود را بدون دغدغه‌های معیشتی بگذرانند ولو نگرانی‌هایی هم داشتند درباره آینده.
در واقع ذهن آنان با هدف سرمایه‌گذاری بر آرامشی زمینی خواستار این منش بود که انرژی و تمرکز خود را صرف کار سازنده کنند. و به بیان ساده، تا حدودی دریافتند که آرامش فکری و امنیت روانی، پیش‌نیاز ضروری برای خلاقیت و نوآوری عمیق به شمار می‌رود. این خواسته، هرچند که ریشه در نیازهای مادی دارد، اما در نگاهی ژرفتر، نشان از یک نیاز فطری و جهان‌شمول بشر دارد: نیاز به آرامش، امید و انگیزه برای اندیشیدن.
اگر با دقت بنگریم، درخواهیم یافت که این آموزه‌ در زندگی الهی و تعالیم اسلام است. در اسلام شخص با تسلیم در برابر خداوند و ایمان به حقایق متعالی، به آرامشی توصیف‌ناپذیر دست می‌یابد، و در واقع چارچوب درونی رشد خود را فراهم کرده است. این آموزه، راهکاری است که نه تنها پژوهشگر، بلکه هر انسانی را به سکینه‌ای پایدار می‌رساند. در این نگاه، آرامش، تنها حاصل برطرف شدن موانع بیرونی نیست، بلکه بیش از هر چیز، موهبتی درونی است که از ایمان سرچشمه می‌گیرد. اسلام دین رحمت و آرامش است، اگر دلی با یاد و ذکر خدا آرام شد، آن وقت مستعد هر پیشرفت و کمالی خواهد بود.
اما ماجرا از این هم فراتر می‌رود. این خکمت الهی، یک هشدار جدی را نیز در خود نهفته دارد. خدای متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «وَ لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ: یعنی شما مانند افرادی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز خودشان را از یادشان برد». افرادی که خدا را فراموش می‌کنند، در حقیقت خودِ حقیقی، هدف متعالی و مسیر راستین زندگی خویش را به فراموشی می‌سپارند. چنین فرد یا جامعه‌ای، هرچند ممکن است در ظاهر بر روی ماشین‌های پیشرفته سوار شود و در خانه‌های امن بیارامد، اما سرگردان و بی‌قطب‌نما خواهد ماند. پژوهشگری که آرامش را صرفاً در مادیات جستجو کند و از سرچشمه حقیقی آن غافل بماند، مانند فردی است که چراغ‌قوه درخشان را رها کرده و به‌دنبال جرقه‌هایی گذرا می‌دود. تمرکز و خلاقیت واقعی، محصول آرامشی عمیق و ریشه‌دار است، نه صرفاً نبودِ دغدغه مالی.
آیاتی دیگر از قرآن نیز بر این مبنا تأکید دارند و بستری جامع برای تفکر الهی فراهم می‌کنند؛ از جمله آیه ۱۱۷ سوره مؤمنون، آیه ۶۴ سوره نمل و آیه ۲۴ سوره انبیاء که همگی بر توحید، دوری از شرک و بازگشت به‌سوی خدا و با تکیه بر برهان تأکید می‌ورزند. این آیات به ما می‌آموزند که شناخت راستین جهان با برهان و پژوهش در آن، زمانی میسر می‌شود که محقق، خالق جهان و قوانین تکوینی او را فراموش نکرده باشد. آنگاه است که علم، از سطح توصیف ظواهر فراتر رفته و به درکی حکیمانه از نظام احسن هستی تبدیل می‌شود.
در نقطه پایانی این بحث، به سرنوشت و هویت نهایی پژوهشگر راستین می‌رسیم. بر اساس این بینش، پژوهشگران واقعی، شاید همان منتظران راستین حضرت مهدی عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف هستند. چرا که منتظرِ حقیقی، فردی است که در عمل و رفتارش منطبق با خواسته خدا حرکت می‌کند و خود را برای جهانی پر از عدل و دانایی آماده می‌سازد. پژوهش چنین فردی، تنها یک فعالیت شغلی یا فکری نیست؛ بلکه بخشی از یک مسیر تکاملی و زمینه‌سازی برای ظهور حقیقت مطلق است. کار او، چه در آزمایشگاه فیزیک باشد، چه در کتابخانه تاریخ و چه در عرصه جامعه‌شناسی، رنگ و بوی عبادت می‌گیرد و در خدمت تعالی انسان قرار دارد چرا که منطبق بر برهان الهی است.
بنابراین، وظیفه یک جامعه دینی در قبال نخبگانش، دووجهی است. از یک سو، فراهم کردن حداقلی از آرامش مادی و احترام اجتماعی برای پژوهشگر، یک وظیفه عقلایی و شرعی است تا انرژی ذی‌قیمت او صرف دغدغه‌های پیش‌پاافتاده نشود. اما از سوی دیگر و در سطحی عمیق‌تر، باید بسترسازی کرد تا این اذهان جستجوگر، با آرامش الهی و معنوی نیز آشنا شوند و پی ببرند که سکینه حقیقی، در گرو ایمان و ذکری است که دل را به ملکوت هستی پیوند می‌زند. تنها در پرتو این آرامش است که پژوهش، از حصار روزمرگی و مادیت صرف خارج شده و به «پژوهش راستین» تبدیل می‌شود؛ پژوهشی که هم به درد دنیا می‌خورد و هم آخرت انسان را سامان می‌بخشد.

پاسخی بگذارید