گروه: سایر / یادداشت
تاریخ : 1404/09/17 11:34
شناسه : 412204
هدی سادات چاوشی 

انسان، مسافری است در جست‌وجوی معنا. از نخستین روزهای تاریخ، پای بر قله کوه‌ها نهاده، به اعماق غارها رفته و کرانه‌های بی‌پایان اقیانوس‌ها را درنوردیده است، نه فقط برای کشف جهان که برای کشف خویشتن. در این میان، گروهی از سفرها، رنگی دیگر دارند؛ رنگ تقدس و نور. این‌ها، سفرهای زیارتی هستند؛ حرکتی آگاهانه به‌سوی کانون‌هایی که گویی یادگار حقیقت ازلی در دل جهان مادی هستند. زیارت، تنها یک جابه‌جایی جغرافیایی نیست، بلکه مهاجرتی است معنوی از حاشیه به متن هستی، از پراکندگی ذهن به وحدت دل. این سفر، کهن‌الگویی است جهانی که در ادیان و فرهنگ‌های مختلف، از کلیساهای کهن اروپا تا معابد بودایی در آسیا و بارگاه‌های پرنور ائمه اطهار علیهماالسلام در خاورمیانه، تجلی یافته است. اما فلسفه وجودی این سفر چیست و چرا روح پیچیده و مضطرب انسان مدرن، امروزه بیش از هر زمان دیگری، نیازمند چنین پناهگاه‌های معنوی است؟
ما درواقع وقتی پا به حریم یک مکان مقدس می‌گذاریم، گویی وارد اکوسیستمی متفاوت از هیاهوی روزمره شده‌ایم. آن‌جا، تنها سنگ و چوب و طلا نیست که مناجات‌گونه به ذکر و دعا نشسته‌ و صحبت (speak) می‌کند، بلکه فضایی است آکنده از "حافظه معنوی" که طی سده‌ها با نیایش‌های بی‌شمار آبیاری شده است. از منظر روان‌شناسی، این فضا بستر یک "کاتارسیس جمعی" (Collective Catharsis) بی‌نظیر را فراهم می‌آورد. و زائر، در میان انبوهی از هم‌نوعان، احساس انزوای وجودی خود را از دست می‌دهد و بخشی از یک کل بزرگ‌تر می‌شود. این پیوند، جرأت رهاسازی را به او می‌بخشد. بار هیجانات انباشته _غم‌های سربه‌مهر، اضطراب‌های فروخفته، و اشک‌های نریخته_ در این حریم امن، اجازه جریان می‌یابند. این فرآیند، یک "پالایش آیینی" (Ritual Purification) است که روان را سبک کرده و آن‌را برای دریافت آرامش، آماده می‌سازد. مکان مقدس، مانند یک رحم نمادین عمل می‌کند که زائر برای تجدید قوا و زایش دوباره، به آن پناه می‌برد.
فراتر از داده‌های کمی، گواهی‌های زنده و پرشور زائران، گویاترین سند برای اثربخشی این سفر است. این روایت‌ها، که از ژرفای دل برمی‌خیزند، الگویی مشترک را ترسیم می‌کنند، تجربه یک "سکوت پرمعنا". در هیاهوی ظاهری حرم، زائر ناگهان سکوتی ژرف را در درون خود کشف می‌کند؛ که گویای یک "توقف وجودی" (Existential Pause) است. این همان لحظه‌ای است که چرخ دنده‌های ذهنِ درگیرِ نشخوارفکری، از حرکت می‌ایستد و "حال اکنون" (The Power of Now) جایگزین نگرانی از گذشته و آینده می‌شود. به‌طور مثال یک تاجر می‌گوید: «در اینجا گم‌شده‌ام را نه در بیرون، که در سکوت درونم یافتم.» یک مادر داغدیده نقل می‌کند: «آنجا احساس کردم غم من، تنها غم زمینی نیست، بلکه به دایره بزرگ‌تری از عشق و تحمل پیوند خورده است.» این‌ها تنها احساسات گذرا نیستند، بلکه نشان‌دهنده فعال‌سازی مکانیسم‌های خودترمیمی روان و دستیابی به یک "آرامش فعال" (Active Serenity) هستند؛ آرامشی که منبع آن تسلیم‌شدن نیست، بلکه اتصال به منبعی زلال و قوی است.
اگر این تجربیات را روی میز پژوهش‌های علمی بگذاریم، داده‌های جالب‌توجهی پدیدار می‌شوند. علوم اعصاب مدرن (Modern Neuroscience) مفهوم "نوروپلاستیسیتی" (Neuroplasticity) -یعنی توانایی مغز برای تغییر و سازماندهی مجدد خود- را تأیید می‌کند. به‌نظر می‌رسد تجربیات عمیق معنوی مانند زیارت، با ایجاد حالت‌های خاص مغزی، مسیرهای عصبی جدیدی ایجاد می‌کنند. مطالعات تصویربرداری مغز نشان می‌دهند که تمرکز عمیق و نیایش، فعالیت شبکه "حالت پیش‌فرض" (Default Mode Network)- که مرتبط با افکار خودارجاعی و نشخوارفکری است- را کاهش می‌دهد. این کاهش، همان "سکوت ذهن" است که زائران گزارش می‌دهند. همزمان، بخش‌های مربوط به احساس ارتباط، همدلی و آرامش -مانند قشر پیش‌پیشانی- فعال‌تر می‌شوند. از سوی دیگر، ترشح هورمون‌های استرس مانند کورتیزول کاهش یافته و هورمون‌های مرتبط با احساس امنیت و تعلق، مانند اکسیتوسین، افزایش می‌یابند. بنابراین، زیارت نه یک فرار که یک "بازطراحی عصبی_معنوی" (Neuro-Spiritual Rewiring) است که مغز و روان را به‌سوی تعادل و انعطاف‌پذیری بیشتر هدایت می‌کند.
زیارت، در حقیقت، یک مداخله (Intervention) روان‌شناختی_معنوی طبیعی و قدرتمند است. این سفر، درمانگری چندبعدی است که همزمان بر جسم، روان و روح اثر می‌گذارد. در جهانی که سرعت دیوانه‌وار مدرنیته، انسان را به‌سمت انفکاک و از خودبیگانگی (Alienation) سوق داده، زیارت حکم یک «مکث درمانی» را دارد. مكثی برای بازگشت به خویش، برای یادآوری آن‌که ما بیش از یک موجود مصرف‌کننده و مولد اقتصادی هستیم. این سفر، به ما می‌آموزد که آرامش حقیقی، لزوماً در دورترین نقطه جهان یافت نمی‌شود، بلکه گاهی در فاصله یک دل با معبود نهفته است. زیارت، سفر درمانگر دل است؛ سفری که نقطه پایان آن، نه بر نقشه‌های جغرافیایی، که در صلح درونی مسافر مشخص می‌شود. این پیام، ویژه مردم ایران یا پیروان یک دین خاص نیست، بلکه ندایی است جهانی برای همه انسان‌های خسته از هیاهو، که گم‌شده خود را در سکوت اماکن مقدس و در دل نیایش جست‌وجو می‌کنند. لذا شاید امروز بیش از هر زمان دیگری، بشریت نیازمند چنین سفرهای درمانگری باشد.

پاسخی بگذارید