گروه: سایر / گزارش
تاریخ : 1404/09/24 10:20
شناسه : 412236
فاطمه مداح نظری - پروژه موسوم به «اسرائیل بزرگ» که ‏صهیونیست‌ها و سران آن‌ها در سایه تداوم جنگ نسل‌کشی علیه غزه ‏از آن حرف می‌زنند، به وضوح برگرفته از طرح «عودید ینون» ‏دیپلمات اسبق صهیونیست است که اشاره به لزوم تجزیه همه ‏کشورهای عربی برای بقای اسرائیل در منطقه دارد.‏
بعد از صحبت‌هایی که چندی قبل بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم ‏اشغالگر درباره پروژه موسوم به «اسرائیل بزرگ» و اشغال بخش ‏زیادی از اراضی کشورهای مختلف عربی در سایه تداوم جنگ نسل ‏کشی علیه نوار غزه مطرح کرد، و به دنبال آن، تجاوز این رژیم به ‏خاک قطر، نگرانی اعراب در مورد تکرار فاجعه‌ای شبیه نکبت ‏فلسطین در سایر کشورهای عربی بیشتر شده است.‏
هماهنگی میان دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو در منطقه خاورمیانه ‏دیگر یک برداشت تحلیلی صرف نیست، بلکه واقعیتی است که در ‏رفتارهای سیاسی و نظامی دو طرف به وضوح مشاهده می‌شود. حمله ‏اخیر به قطر را می‌توان بارزترین نمود این هماهنگی دانست؛ حمله‌ای ‏که در ظاهر با هدف مهار بحران‌ها و کاهش تنش‌ها اعلام شد، اما در ‏باطن اهدافی به مراتب پیچیده‌تر و راهبردی‌تر را دنبال می‌کرد. در طول ‏سال‌های اخیر، نتانیاهو در پی ارائه طرح‌ها و ایده‌هایی بوده که ‏چهره‌ای نرم و دیپلماتیک به خود می‌گیرند اما در واقعیت، با هدف ‏تقویت جایگاه اسرائیل و متحد اصلی‌اش در منطقه، یعنی ایالات متحده، ‏طراحی شده‌اند. هر ایده‌ای که از سوی نخست‌وزیر اسرائیل مطرح ‏می‌شود، اگرچه در قالبی به ظاهر «صلح‌طلبانه» یا «میانجی‌گرانه» ‏عرضه می‌شود، اما در حقیقت بخشی از یک پروژه بزرگ‌تر برای ‏تثبیت حضور نظامی و سیاسی غرب در خاورمیانه است.‏
سیاست‌های واشنگتن در دوره ترامپ این امکان را برای تل‌آویو فراهم ‏کرد که بسیاری از طرح‌های خود را به‌صورت هم‌زمان و بدون مخالفت ‏جدی در سطح بین‌المللی پیش ببرد. این طرح‌ها از توافقات اقتصادی و ‏امنیتی تا گسترش پایگاه‌های نظامی آمریکا و متحدانش در کشورهای ‏منطقه، به نوعی ادامه همان سیاست یک‌جانبه‌گرایی آمریکاست که ‏رنگ و لعاب جدیدی پیدا کرده است. در ظاهر، مقامات آمریکایی از ‏کاهش تنش و تثبیت اوضاع صحبت می کنند، اما در عمل هدف اصلی، ‏گسترش دامنه نفوذ و افزایش تعداد و ظرفیت پایگاه‌های نظامی در ‏کشورهای منطقه است؛ پایگاه‌هایی که نه تنها از نظر نظامی بلکه از ‏نظر سیاسی و امنیتی، توازن قوا را به سود آمریکا و اسرائیل تغییر ‏می‌دهند. این سیاست، کشورهای کوچک‌تر منطقه مانند قطر را تحت ‏فشار قرار می‌دهد و مسیرهای سنتی سیاست خارجی آنها را محدود ‏می‌کند.‏
این طرح‌ها از توافقات اقتصادی و امنیتی تا گسترش پایگاه‌های نظامی ‏آمریکا و متحدانش در کشورهای منطقه، به نوعی ادامه همان سیاست ‏یک‌جانبه‌گرایی آمریکاست که رنگ و لعاب جدیدی پیدا کرده است.در ‏ظاهر، مقامات آمریکایی از کاهش تنش و تثبیت اوضاع صحبت می ‏کنند، اما در عمل هدف اصلی، گسترش دامنه نفوذ و افزایش تعداد و ‏ظرفیت پایگاه‌های نظامی در کشورهای منطقه است؛ پایگاه‌هایی که نه ‏تنها از نظر نظامی بلکه از نظر سیاسی و امنیتی، توازن قوا را به سود ‏آمریکا و اسرائیل تغییر می‌دهند. این سیاست، کشورهای کوچک‌تر ‏منطقه مانند قطر را تحت فشار قرار می‌دهد و مسیرهای سنتی سیاست ‏خارجی آنها را محدود می‌کند.‏
پروژه موسوم به «اسرائیل بزرگ» که صهیونیست‌ها و سران آن‌ها در ‏سایه تداوم جنگ نسل‌کشی علیه غزه از آن حرف می‌زنند، به وضوح ‏برگرفته از طرح «عودید ینون» دیپلمات اسبق صهیونیست است که ‏اشاره به لزوم تجزیه همه کشورهای عربی برای بقای اسرائیل در ‏منطقه دارد.‏
ینون یک چشم انداز راهبردی ارائه داد که آینده اسرائیل را در محیط ‏عربی خود ترسیم می‌کرد و بر ایده تجزیه کشورهای همسایه به ‏موجودیت‌های کوچک‌تر، بر اساس طرح‌های فرقه‌ای و قومی تمرکز ‏داشت و در نتیجه، تداوم برتری اسرائیل را تضمین می‌کرد.‏
مرزهایی که برای ارض موعود در تورات مشخّص گردیده است و ‏اینکه این مرزها کدام سرزمین‌ها و کشور‌های عصر حاضر را در بر ‏می‌گیرد، بسیار قابل تأمّل و حائز اهمّیت است. در این باره نقشه‌ای که ‏بیش از همه مورد قبول واقع گردیده و وسعت سرزمینی آن را مشخّص ‏می‌سازد، توسط اسرائیل شاهاک در کتاب «تاریخ و دین یهود و ‏سنگینی سه هزار ساله» چنین توضیح داده شده است. ‏
ارض موعود بر روی گسترۀ هفت کشور واقع شده در حدّ فاصل نیل تا ‏فرات، از دشت‌های «تورس»۱ تا کرانه‌های حوزۀ رود «مراد» ‏‏(عجزمندی) واقع در شمال شرقی «ترکیه» و در جنوب از خطّ ‏‏«عقبه» تا «بصره» ترسیم شده است. چشم پوشی از آن به هیچ وجه ‏ممکن نیست. این یک پیمان است و تا تحقّق آن(تلاش‌ها) ادامه خواهد ‏یافت. (تئودور هرتزل)‏
البته سردمداران اسرائیل فراخور تحولات جهانی و به مرور زمان ‏مرزها و کشورهای مشمول اسرائیل بزرگ را تغییر داده اند!‏
مناخیم بگین در رابطه با حدود و گسترۀ سرزمینی ارض موعود اعلام ‏داشته بودکه دولت اسرائیل همان گونه که در تورات پیش‌بینی شده ‏است، شامل عراق، سوریه، ترکیه، عربستان سعودی، مصر، سودان، ‏لبنان، اردن وکویت است؛ امّا کسی که مسئلۀ اسرائیل بزرگ را به ‏عرصۀ بین المللی کشاند اظهارات حافظ اسد، رئیس جمهور فقید سوریه ‏در سال ۱۹۸۵ م. بود. وی ادّعا نمود که موشه دایان، وزیر دفاع ‏اسرائیل در سال ۱۹۶۷ م. پس از اشغال تپّه‌های «جولان» و به هنگام ‏بازدید از منطقه (خطاب به سربازان رژیم صهیونیستی)گفته بود: ‏نسل‌های گذشته، اسرائیل را به مرزهای ۱۹۴۸ م. رسانید؛ ما نیز ‏مرزها (ی اسرائیل) را به مرزهای سال ۱۹۶۷ م. رسانیدیم؛ شما نیز ‏اسرائیل بزرگ را که گستره‌ای از نیل تا فرات است، محقّق خواهید ‏ساخت.‏
اسد و ژنرال مصطفی بن طلّاس، وزیر دفاع دولت پیشین سوریه ‏همچنین ادّعا نمودند که در ورودی کنست (پارلمان رژیم صهیونیستی) ‏نقشۀ برجسته‌ای وجود دارد که گسترۀ سرزمینی واقع از نیل تا فرات ‏را نشان می‌دهد. بر اساس گواهی عرفات این نقشۀ برجسته ۳۲ سال ‏پیش، از ورودی کنست برداشته شد، امّا در سال ۱۹۸۹ م. پس از ‏دیدار و مذاکرات بوش (پدر) و گورباچف در «مالتا» این نقشه مجدّداً ‏در ورودی کنست نصب شد.‏
در سال ۱۹۹۸ م. نیز قذافی مرزهای اسرائیل بزرگ را از اقیانوس ‏‏«هند» تا «تنگۀ هرمز» و از «تنگۀ جبل الطّارق» تا دریای ‏‏«مدیترانه» توسعه داد! او بعد‌ها اسرائیل بزرگ را گسترۀ سرزمینی‌ای ‏عنوان نمود که مرکز آن «قاهره» بوده و از«پاکستان» تا اسپانیا و از ‏ترکیه تا «یمن» امتداد داشت. به این ترتیب تحقّق اسرائیل بزرگ، ‏تمامی کشور‌های اسلامی را از روی زمین محو می‌کرد.‏
درسال ۱۹۹۱ م. یک روزنامۀ کویتی از اشغال کویت توسط عراق به ‏عنوان بخشی از پروژۀ اسرائیل بزرگ نام برد.‏
بر اساس مقاله ینون، هدف فوری سیاست اسرائیل، باید تضعیف ‏توانایی‌های نظامی کشورهای عربیِ اطراف مرزهای شرقی باشد و ‏هدف بلند مدت‌تر، تغییر شکل نقشه منطقه از طریق ظهور ‏موجودیت‌های جداگانه و خودمختاری است که خطوط مذهبی و قومی ‏متمایزی دارند و در عین حال تحت نظارت و سیطره اسرائیل قرار ‏می‌گیرند، و بدین ترتیب برتری استراتژی بلند مدت اسرائیل در منطقه ‏تضمین می‌شود.‏
عودید ینون معتقد بود که منافع اصلی اسرائیل در تضعیف و تجزیه ‏کشور اردن نهفته و تشویق به جابجایی فلسطینی‌ها از کرانه باختری به ‏اردن مناسب‌ترین راهکار برای از بین بردن جمعیت رو به رشد مردم ‏فلسطین در سرزمین‌هایی است که اسرائیل در سال 1967 تصرف کرد.‏
همانطور که اشاره شد، عودید ینون به تجربه جنگ داخلی لبنان ‏استدلال می‌کرد و تاکید داشت که باید چنین تجربه‌ای به دیگر کشورهای ‏عربی از جمله سوریه و عراق نیز منتقل شود تا تجزیه آنها آسان ‏شود.‏
از نظر او، سوریه باید بر اساس هویت قومی و مذهبی به چندین دولت ‏کوچک تجزیه شود؛ همانند اتفاقی که در طول جنگ داخلی لبنان رخ ‏داد. در نتیجه یک دولت علوی در منطقه ساحل سوریه، یک دولت سنی ‏در حلب و یک دولت سنی دیگر در دمشق تشکیل می‌شود و دروزی ها ‏هم دولت خود را در ارتفاعات جولان، حوران و شمال اردن تاسیس ‏خواهند کرد.‏
در مورد عراق هم عودید ینون تاکید داشت که این کشور نه تنها به ‏دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی خود، بلکه عمدتاً به خاطر داشتن ذخایر نفتی ‏که آن را قادر به ایفای نقش محوری در جهان عرب می‌کرد، جدی‌ترین ‏تهدید بلند مدت علیه اسرائیل است و جنگ ایران و عراق در سال ‏‏1980 تا 1988 فرصتی استراتژیک فراهم کرد که می‌توانست منجر ‏به تجزیه داخلی عراق شود.‏
راجر گارودی، فیلسوف فرانسوی که بعدها مسلمان شد، از مقاله ینون ‏در چارچوب تزهای انتقادی خود در مورد صهیونیسم استفاده کرد.‏
این فیلسوف مسلمان فرانسوی در کتاب خود تحت عنوان «مسئله ‏اسرائیل: صهیونیسم سیاسی» طرح ینون را به عنوان مدرکی از یک ‏طرح سازمان یافته برای بیرون کردن اعراب از کشورهای خود و ‏تغییر شکل خاورمیانه با تجزیه کشورهای عربی اطراف فلسطین ‏اشغالی در نظر گرفت.‏
بنابراین به نظر می‌رسد که طرح عودید ینون، امروز با حمایت گسترده ‏صهیونیست‌ها در داخل و خارج از فلسطین اشغالی همراه بوده و در ‏میان جنبش‌های صهیونیستی راست افراطی طرفداران زیادی دارد؛ ‏موضوعی که زنگ خطر را برای کشورهای عربی از جمله کشورهای ‏سازشکار به صدا در می‌آورد، به ویژه بعد از حمله علنی رژیم ‏صهیونیستی به خاک قطر که نزدیک‌ترین متحد عربی آمریکاست.‏

پاسخی بگذارید