گذشته تکرارناپذیر است؛
گروه: سایر / یادداشت
تاریخ : 1404/10/9 19:27
شناسه : 412330
هدی سادات چاوشی 

اخیراً سخنی از سوی بعضی افراد بازتاب نسبتا گسترده‌ای یافت؛ سخنی که در آن بر آغاز زندگی جوانان با «خانه‌های ۲۰ متری و وسایل دست‌دوم» تأکید شده بود. این سخن، هر چند ممکن است با نیت توصیه به قناعت بیان شده باشد، اما پرسش‌هایی جدی‌ را درباره منطق پشت آن و همسویی‌اش با معیارهای دینی برمی‌انگیزد.
اینجاست که یک پاسخ طنزآمیز و عمیق، چون آینه‌ای، منطق نهفته در این توصیه را تا نقطه‌ای پوچ تشدید و عریان می‌کند: «در خانه یک متری هم می‌توان بود؛ گذشتگان هم بودند و هنوز مرسوم است». این جمله، تنها یک شوخی نیست، بلکه کلیدی است برای گشودن نقدی سه‌لایه.
دین اسلام قناعت را می‌ستاید، اما این قناعت یک فضیلت فردی و درونی است، نه یک دستورالعمل اجتماعی برای تنگ‌تر کردن عرصه زندگی. پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمایند: «طُوبی لِمَنْ اَسْلَمَ وَکانَ عَیشُه کفافا: خوشا به حال آن که مسلمان باشد و زندگی‌اش به اندازه کفاف (برآوردن نیازهای متعارف) باشد». این حدیث شریف، معیار را «کفاف» می‌گذارد، نه «حداقل ممکن» یا «محرومیت». «کفاف» یعنی یک زندگی که در آن نیازهای مشروع و معقول انسان برآورده شود، نه زندگی در تنگنای یک متر یا بیست متر. آیا می‌توان این سخن پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را توجیهی برای عادی‌سازی زندگی در حداقلی‌ترین شرایط دانست؟
سیره رسول خدا و اهل‌بیت تنها در ساده‌زیستی شخصی آنان خلاصه نمی‌شود. جلوه مهم‌تر سیره ایشان، تلاش برای برقراری عدالت و بهبود معیشت مردم بود. امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف نیز که آرزوی منتظران است، می‌آید تا جهان را از ظلم و ستم پاک کند و آن را آکنده از عدل و داد سازد. رضایت آن حضرت در گرو آن است که جامعه در مسیر عدالت و رفع تبعیض حرکت کند. آیا توصیه به زندگی در حداقلی‌ترین شرایط، در راستای این آرمان بزرگ است؟ یا ناخواسته، به عادی‌شدن فاصله‌های طبقاتی و تنزل استانداردهای زندگی برای قشرهایی از جامعه کمک می‌کند؟
این نگاه دینی، سه گزاره پنهان در پشت چنین توصیه‌هایی را به چالش می‌کشد:
۱. مغالطه «توسل به گذشتگان»: پیشرفت جامعه، در گرو «تفکر» برای بهبود شرایط است، نه «تقلید» کورکورانه از سبک زندگی گذشتگان. معیار، باید عدالت و امکان‌های زمانه خود باشد.
۲. عادی‌سازی وضعیت غیرعادی: وقتی یک محدودیت شدید به‌عنوان «شرط معمول آغاز» ارائه می‌شود، در واقع حق برخورداری از یک حداقل استاندارد زندگی از جوانان ستانده می‌شود.
۳. توجیه بی‌مسئولیتی اجتماعی: چنین توصیه‌هایی ناخواسته بار مسئولیت را از دوش سیاست‌گذاری‌های کلان برای ایجاد مسکن مناسب و اشتغال پایدار برمی‌دارد و به جای حل مسأله، از مردم می‌خواهد خود را با مسأله تطبیق دهند.
حتا اگر بپذیریم گذشتگان در فضاهای کوچک‌تری زندگی می‌کردند، این مقایسه زمانی منصفانه است که تمام متغیرهای کیفیت زندگی را در نظر بگیریم. خانه‌های قدیمی، هرچند ممکن است اتاق‌های خواب کوچک‌تری داشته باشند، اما غالباً دارای حیاط‌های بزرگ، حوض، زیرزمین خنک، باغچه و فضاهای نیمه‌بازِ چندمنظوره بودند. این فضاها امکان تنفس، بازی کودکان، مهمانی‌های خانوادگی، کشاورزی جزئی و ارتباط با طبیعت را فراهم می‌کرد. آن‌ها فقط "متراژ سرپوشیده" نمی‌خریدند؛ "کیفیت زندگی" می‌خریدند. مقایسه یک آپارتمان ۲۰ متری فاقد نور و تهویه مناسب و بدون کمترین فضای بازی با آن الگوی زیستی، مقایسه‌ای گمراه‌کننده و ناعادلانه است. این دقیقاً نشان می‌دهد که چرا تکیه بر "تجربه گذشتگان" بدون درک زمینه کامل آن، راه به جایی نمی‌برد. گاهی آن خانه‌های به ظاهر کم‌اتاق، به دلیل داشتن حیاط، از بسیاری آپارتمان‌های امروزی بزرگ‌تر و انسانی‌تر بودند.
قناعت، گنجی است که باید در درون فرد جستجو شود، نه آنکه از بیرون و به زور به یک نسل تحمیل شود. سخن نسل امروز، طلب تجمل نیست؛ درخواست «شروع عادلانه» است. شروع عادلانه‌ای که در آن، به‌جای تکرار «خانه‌های ۲۰ متری گذشتگان»، امکان دسترسی به مسکن، شغل و آینده‌ای متناسب با ظرفیت‌ها و زحمات جوانان فراهم باشد. این خواسته‌ای است نه تنها منطبق با عقل، که همسو با سنت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و آرمان عدالت‌خواهانه امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف است.
اما پرسشی برای تأمل؛ به نظر شما، مرز میان «قناعت» به‌عنوان یک ارزش اخلاقی فردی و «تسلیم» در برابر کاستی‌های ساختاری چیست؟ آیا می‌توان ساده‌زیستی شخصی اولیاء دین را بدون توجه به مسئولیت اجتماعی ایشان در قبال رفاه عمومی، الگویی برای حکمرانی یا توصیه‌ای اجتماعی قرار داد؟

پاسخی بگذارید