محمد حسسن قربانی زواره-وقتی به جهان امروز نگاه میکنم، درمییابم که واژههایی چون «انقلاب اطلاعات»، «عصر دیجیتال»، «اینترنت» و «شبکهای از شبکهها» دیگر صرفاً اصطلاح علمی نیستند؛ هر یک تصویری از دگرگونی عمیق و چندلایهایاند که زندگی، ارتباطات، اقتصاد و حتی هویت ما را زیرورو کردهاند. این واژهها کنار همداستان یک انقلاب را روایت میکنند؛ انقلابی که نهتنها فناوری را دگرگون کرده، بلکه بنیانهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را نیز در حال بازتعریف است.
محمد حسسن قربانی زواره-وقتی به جهان امروز نگاه میکنم،
درمییابم که واژههایی چون «انقلاب اطلاعات»، «عصر دیجیتال»، «اینترنت» و «شبکهای
از شبکهها» دیگر صرفاً اصطلاح علمی نیستند؛ هر یک تصویری از دگرگونی عمیق و چندلایهایاند
که زندگی، ارتباطات، اقتصاد و حتی هویت ما را زیرورو کردهاند. این واژهها کنار همداستان
یک انقلاب را روایت میکنند؛ انقلابی که نهتنها فناوری را دگرگون کرده، بلکه بنیانهای
اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را نیز در حال بازتعریف است.
این تغییر را میتوان همچون ادغامی بیسابقه میان علم
و جامعه دید. علم داده، رسانههای اجتماعی، هوش مصنوعی، شبکههای عصبی و فضای مجازی،
همه نشانههای این پیوند تازهاند؛ پیوندی که از سطح فناوری فراتر رفته و به عمق
فرهنگ، سیاست و هویت انسانی نفوذ کرده است. این مفاهیم حاصل برخورد دونیروی عظیم
یعنی: دانش و تجربه انسانی است و احتمالاً همین برخورد است که مسیر تاریخ را، از
تعاملات روزمره تا ساختارهای قدرت جهانی، دگرگون ساخته است. وقتی از «شبکهای از
شبکهها» سخن میگوییم، درواقع از دنیایی حرف میزنیم که در آنهمه افراد، فارغ از
مذهب، نژاد، جنسیت یا سن، میتوانند بیستوچهار ساعته و بدون محدودیت باهم ارتباط
برقرار کنند. فضای سایبری، این قلمرو نوین، شامل میلیونها رایانه، میلیاردها کاربر
و شبکههایی است که همه را به هم پیوند میدهند.
اما این فضا
تنها بستر تعاملات دیجیتال نیست؛ در دل خود مفهومی به نام «جنگ شناختی» را نیز
دارد؛ نبردی مدرن میان سامانههای دیجیتال که میتواند زیرساختهای ذهنی جامعه
بشری را هدف قرار دهد و امنیت ملی، اقتصادی و اجتماعی را به چالش بکشد.
در مرکز این جهان تازه، اینترنت قرار دارد؛ پلتفرمی
که رایانهها را به هم متصل میکند و یکی از عوامل اصلی شتابگیری کلاندادههاست.
اینترنت همان جادهای است که انقلاب اطلاعات را سرعت بخشید؛ انقلابی که در طول
زندگی ما رخ داد و کمبود دادهها را به جهانی با حجم بیسابقه و بهظاهر بینهایت
از اطلاعات بدل کرد. امروز دیگر مشکل کمبود داده نیست؛ مشکل، مدیریت و معنا دادن
به این حجم عظیم دادههاست.
این انقلاب دیجیتال،
همانطور که من بهعنوان نویسنده تجربه میکنم، همچون طوفانی است که همهچیز را تغییر
میدهد: از شیوهی ارتباطات روزانه تا ساختارهای قدرت جهانی. تردیدی نیست، ما در
جهانی زندگی میکنیم که در آن علم و فناوری هم ابزار و هم اینکه بخشی از هویت
انسانی شدهاند. دیگر نمیتوان مرزی میان فضای واقعی و فضای مجازی کشید؛ این دو درهمتنیدهاند
و آیندهی ما در دل همین دادهها و شبکهها نوشته میشود.
انقلاب دیجیتال، بهظاهر بیپایان، فرصتها و تهدیدهای
بیشماری را پیش روی ما گذاشته است. فرصتهایی برای پیشرفت در پزشکی، آموزش، حملونقل
و کشاورزی؛ و تهدیدهایی در قالب جنگهای سایبری، جنگ شناختی، دستکاری اطلاعات و
بحرانهای امنیتی. این دوگانه، همان چیزی است که باید با آن روبهرو شویم: چگونه میتوانیم
از این فناوریها برای خیر عمومی بهره ببریم و همزمان از خطرات آنها در امان
بمانیم؟
به باور من، پاسخ در مسئولیت جمعی نهفته است. همانطور
که دانشمندان و شرکتهای فناوری بارها هشدار دادهاند، آیندهی دیجیتال باید در
خدمت انسان باشد، نه علیه او. این انقلاب، اگر بهدرستی هدایت شود، میتواند جهان
را به مکانی امنتر، عادلانهتر و انسانیتر بدل کند. اما اگر بیمهار رها شود،
همان شبکهای که امروز ما را به هم پیوند میدهد، فردا میتواند به میدان نبردی بیرحم
بدل شود.



